مطالب علمی و....
|
||
9 اسفند 1391برچسب:, :: 14:14 :: نويسنده : M.M.M اي نجيب از تن اين جاده كور ، سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار ، از من اين سردي دستامو بگير اي نجيب مهربون چشماي تو ، حرمت اوجو به آسمون ميدن دعوتم كن به همه پنجره ها ، كه پريدنو به من نشون ميدن تو تنت عاطفه ي گندمزار ، تو بلور خنده هات بوي گلاب تو صداي رويش دوباره اي ، واسه گلبرگاي پرپر روي آب اي نجيب از تن اين جاده كور ، سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار ، از من اين سردي دستامو بگير من يه تنها يه پريشون يه غريب ، ميكشم سايه مو رو سنگاي سخت پرم از خاطره ي دربدري ، مثل افتادن برگ از يه درخت پيرهن من نه سفيده نه سياه ، سينه ريزم نه از آهن نه طلا دعوتم كن توي چشمات به حرير ، يا تو دستات به غرور مخملا عاشق وسوسه ي سياهيه ، دل من با همه بي گناهياش دعوتم كن به همون ماه نجيب ، كه شبو دوست داره با سياهياش اي نجيب از تن اين جاده كور ، سايه خسته و تنهامو بگير دعوتم كن به صداقت به بهار ، از من اين سردي دستامو بگي شاعر : (نتوانستم نام شاعر را بیابم)! نظرات شما عزیزان:
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
||
|